اصول و قواعد زیربنایی حقوق بین الملل در آینه ی قرآن کریم
حقوق بین الملل از حیث تاریخی ریشه دو حقوق غربی دارد و برگرفته از دیدگاه های دانشمندان مغرب زمین است. البته باید بر این نکته توجه نمود که تا پیش از قرن بیستم میلادی تعداد کشورهای غیر عربی در عرصه جهانی بسیار اندک
نویسنده: دکتر محمد رضا ضیائی بیگدلی (1)
حقوق بین الملل از حیث تاریخی ریشه دو حقوق غربی دارد و برگرفته از دیدگاه های دانشمندان مغرب زمین است. البته باید بر این نکته توجه نمود که تا پیش از قرن بیستم میلادی تعداد کشورهای غیر عربی در عرصه جهانی بسیار اندک بود، از جمله ایران، عثمانی، چین و ژاپن.
ایران اولین کشور مسلمان آسیایی بود که در سال 1919 وارد جامعه ملل شد. این کشورهای غیر غربی، هیچ کدام نقش اساسی و مهمی در شکل گیری حقوق بین الملل نداشتند، چرا که اساساً برخی از آنها مثل امپراتوری های چین و ژاپن، تا مدتها هیچ گونه رابطه ای با دنیای خارج نداشتند. البته به تدریج با روی کارآمدن حکومت های مردمی و استقلال سرزمین های مستعمره، حقوق بین الملل مفهوم واقعی خود را پیدا کرد.
بنابراین، در عصر ظهور اسلام، یعنی اواخر قرن ششم میلادی، اساساً در دنیای حقوق بین الملل به معنای امروزی کلمه وجود نداشت تا بتوان آن را در آینه قرآن کریم ملاحظه نمود. اما از آنجا که این کتاب الهی خاص یک عصر و زمان نیست و در همه اعصار و قرون قابلیت اعمال و اجرا دارد، لذا می توان حقوق بین الملل معاصر را در بردارنده ی مباحث دین شناسی، معرفت شناسی، اخلاق شناسی، علم شناسی، روان شناسی، تاریخ شناسی، جامعه شناسی، سیاست شناسی، ادبیات و لغت شناسی و بالاخره حقوق شناسی است.
ضرورت این گونه شناخت های بنیادین برای همه انسانهاست، منصرف از آیین و مذهب و مرامی که دارند. البته در این دایره المعارف جهانی، یک سلسله اوامر و نواهی خاص نیز وجود دارند که مخاطب آنها مسلمانان هستند.
این اوامر و نواهی را از نظر فقهی، آیات الاحکام می نامند.
آیات الاحکام مشتمل بر دو دسته قواعد است. یکی احکام عبادی و دیگری احکام اجتماعی لازم الاتباع که همان حقوق موضوعه به معنی امروزی می باشد.
مجموعه آیات الاحکام حدود 500 آیه است که بخشی از آنها (حدود 200 آیه)، به نوعی مرتبط با موضوعات حقوق بین الملل است.
البته باید متذکر نیز شد که با توجه به اصول و اهداف حقوق بین الملل معاصر، تعدادی از آیات دیگر به جز آیات الاحکام نیز به نوعی مرتبط با موضوعات حقوق بین الملل هستند. اما تجلی اصول و قواعد اساسی و زیربنایی حقوق بین الملل معاصر در قران کریم:
(همانا ای کسانی که ایمان آورده اید همگی از در صلح در آیید).
«و ان جنحوا للسّلم فاجنح» (انفال 62)
(و اگر به صلح روی آورند، پس تو نیز بدان روی آور).
(و اگر پیشنهاد صلح کردند، خداوند به شما اجازه نمی دهد که معترض آنان شوید).
به بیان دیگر، اگر دشمن از پیکار با شما کناره گیری کند و پیشنهاد صلح نمایند، خداوند به شما اجازه تعرض نسبت به آنها را نمی دهد و موظفید دستی را که به منظور صلح به سوی شما دراز شده بفشارید.
نکته قابل توجه اینکه قرآن در این آیه و چندین آیه دیگر، پیشنهاد صلح را با تعبیر القاء سلام (افکندن صلح) ذکر کرده است که ممکن است اشاره به این مطلب باشد که طرفین مخاصمه، پیش از آنکه صلح کنند، معمولاً از هم فاصله می گیرند و حتی پیشنهاد صلح را با احتیاط طرح می کنند، گویی دور از هم ایستاده اند و این پیشنهاد را به سوی هم پرتاب می نمایند.
(با کسانی که با شما می جنگند، بجنگید، ولی تجاوز نکنید).
(آنگاه که خداوند پس از یک اندوه جانکاه بر شما امنیت نازل کرد).
یا
«فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر» (کهف 29)
(حال هر که می خواهد ایمان آورد و هر کدام می خواهد کفر ورزد).
«و اوفو بالعهد» (اسراء 34)
(و میان مردم صلح و سازش برقرار کنید) یا
«... اصلاح بین النّاس....» (نساء 114)
ایجاد آشتی و سازش میان مردم
(هرگاه میان مردم داوری می کنید با عدالت داوری کنید).
[پیامبر می فرماید] دستور یافته ام که در میان شما عدالت برقرار کنم.
«... یأمر بالعدل...» (نحل 76)
دعوت به اجرای عدالت (یأمر فعل مضارع است و معنی استمرار را می رساند) یک برنامه مستمر و همیشگی است.
(دین شما برای خودتان و من نیز دین خود را دارم.)
(شما را چه شده که در راه خدا جهاد نمی کنید و (در راه نجات) ناتوان، از مردان و زنان و فرزندانی که می گویند ای پروردگار ما را از این شهری که مردمش ستمکارند رهایی بخش).
(من گمارنده جانشینی در روی زمینم).
«.. فطره الله الّتی فطر النّاس علیها...» (روم 30)
(این فطرت الهی است که مردمان را بر وفق آن آفرینده است).
«و لقد کرمّنا بنی آدم» (اسراء 70)
(خداوند بنی آدم را گرامی داشته است).
(ما بنی آدم را گرامی داشتیم).
بنی آدم معمولاً در قرآن عنوانی است برای انسان ها توأم با مدح و ستایش و احترام، در حالی که کلمه انسان با صفاتی همانند «ظلوم»، «جهول»، «ضعیف» و امثالهم توصیه شده است. در مجموع بنی آدم به انسان تربیت یافته اشاره دارد.
(ما شما را از مردمی و زنی آفریدیم و از شما ملتها و گروهها پدید آوردیم تا همدیگر را باز شناسید).
(با اهل کتاب جدال و خصومت نکنید، مگر به طریقی که آن نیکوتر است، جز با کسانی از آنها که ستم کردند...)
(ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و از شما ملتها و گروهها پدید آوردیم تا همدیگر را باز شناسید).
(براساس نیکی و تقوا همکاری و همیاری نمایید و بر محور گناه و تجاوز تعاون و مشارکت نکنید.)
(در راه خدا با کسانی بجنگید که با شما می جنگند و راه اعتدال پیشه کنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی دارد).
صاحب المیزان: نباید از آنچه در جهاد، مشروع است تجاوز کرد و در نتیجه زنان و کودکان و سالخوردگان ضعیف (غیر نظامیان) را کشت.
«چون کافران را در جنگ یافتند باید گردن زنید تا سخت در هم کوفته، سپس اسیران محکم ببینید. آنگاه یا منت نهید و آزادشان کنید و یا فدیه ستایند و رهایشان سازند تا اهل حرب سلاح های خود را بر زمین گذارند. حکم این است و اگر خدا بخواهد از آنان انتقام کشد، لیکن می خواهد برخی از شما را به برخی بیازماید و کسانی که در راه خدا کسته شدند اعمال آنها گم نمی شود».
در شرح و تفسیر این آیه آمده است که اولاً در حین مخاصمه، و در حالی که نیروهای نظامی دشمن به عملیات نظامی مبادرت می ورزد، کشتار نظامیان دشمن مجاز است تا مرحله پایان جنگ، اما اگر در حین مخاصمه، دشمن امان خواهد یابد به او امان داده شود و اسارت در این مرحله معنی پیدا می کند و یا پس از پایان مخاصمه و پیروزی نیروی خودی، نظامیان دشمن اسیر تلقی می گردند و جان آنان مصون از تعرض است. در این جا خداوند می فرماید یا بر آنان منت نهاید و آزادشان کنید (آزادی بدون قید و شرط) یا در مقابل دریافت غرامت آزادیشان سازید (آزادی مشروط). اقدامات قهری و نظامی علیه دشمن تا آنجا باید ادامه پیدا کند که دشمن سلاح های خود را بر زمین گذارده و تسلیم شود. سپس می فرماید «حکم» این است، یعنی دستور الهی جز این نیست و اگر مسلمانان درصدد انتقام کشیدن از دشمن هستند، این کار شدیداً نهی شده و می فرماید اگر خدا بخواهد خود این کار را انجام می دهد. شما ای مسلمانان بدانید کسانی که در راه خدا کشته می شوند، شهید راه حق هستند و اعمال آنها هیچ گاه نادیده گرفته نمی شود.
رفتار انسانی بر اسیران و مجروحان جنگی تا آنجاست که در قرآن کریم در آیه دیگری (الانسان یا دهر آیه 8) می فرماید که باید به نحو احسن و انسانی و با کمال احترام با اسیران رفتار شود: یطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و اسیرا. (و غذای خود را برای دوستی او به مسکین و یتیم و اسیر می دهند).
به تدریج با تأسیس جامعه ملل در 1919 و معمول شدن اصول و قواعدی چون منع توسل به زور و تحریم جنگ، اصل فیصله مسالمت آمیز اختلافات بین المللی و تأسیس سازمان های بین المللی و ورود کشورهای جدید به جامعه بین المللی و مشارکت فعالانه آنها در شکل گیری قواعد جدید و به ویژه، تصویب منشور ملل متحد و تأسیس سازمان ملل و تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در 1948، حقوق بین الملل جدید شکل گرفت.
حقوق بین الملل جدید از یک سو متأثر از نگرش های وستیفالیایی و مبتنی بر ارائه تابعان فعال حقوق بین الملل، مخصوصاً کشورهاست که عمدتاً و در اساس به صورت معاهدات بین المللی خودنمایی می کند و از سوی دیگر، حقوق بین المللی است که به دور از دیدگاه های وستفالیایی و خارج از اراده ها بود و به شکل قواعد عام، از جمله قواعد عرفی، اصول کلی حقوقی، تعهدات ارگا امنس یا عام الشمول و بالاخره قواعده ی آمره جلوه گر می باشد.
اما قرآن کریم، کتاب آسمانی مسلمانان که همزمان با ظهور اسلام در حدود یک صد سال پس از ورود به قرون وسطی تکوین یافت، متضمن ایاتی ابدی و سرمدی است که مخاطبانش در بسیاری از موارد، کلیه ابناء بشری، اعم از مسلمانان و غیر مسلمان، زن و مرد، سیاه و سفید و به طور کلی فارغ از قیود مادی و قراردادی هستند. کاربرد واژگانی همچون «یا ایها الناس» یا «بنی آدم» در این کتاب مقدس، مثبت این ادعاست.
حال چنانچه قرآن کریم را از منظر حقوقی مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم، پی خواهیم برد که تنها نمی توان به آیات الاحکام، آن هم بخشی از آن که خارج از احکام عبادی است، اکتفا نمود بلکه بسیاری از آیات دیگر نیز به نوعی جبنه حقوقی دارند.
در مجموع، آیات حقوقی قرآن کریم از یک جهت جنبه امضایی دارند، یعنی مؤید دیدگاه های نظری و قواعد و احکام لازم الاتباع پیشینیان اند و از سوی دیگر، جنبه تأسیسی دارند، یعنی متضمن نوآوری و خلق دیدگاهها، اصول و قواعد جدید هستند.
بنابراین، نباید این نکته را از ذهن دور داشت که فرضاً قاعده «اوفو بالعقود» در قرآن کریم ریشه در قاعده (Pacta Sunt Servanda) در حقوق رومی دوران باستان دارد.
گسترش اسلام تا قلب اروپا و آفریقا، بالمال قرآن کریم را نیز با خود به آن مناطق برد و علاوه بر تازه مسلمانان آن دیارها، غیر مسلمانان اهل تحقیق و تتبع را نیز به مطالعه عمیق آن سوق داد. برخی از این دست غیر مسلمانان، هنگامی که کلام قرائنی را کلام الهی تشخیص دادند، به اسلام گرویدند و همگی با دسته ای دیگر که حداقل به علمی- فلسفی بودن این کتاب اطمینان یافتند، راه «قرآن پژوهی» را پیشه کردند.
چه بسیارند محققان اسلام شناس در سطح بین المللی که به رغم نگرویدن به اسلام و مسلمان نشدن، بیش از بسیاری از مسلمانان زاده، به اسلام و مسلمین خدمت کرده اند.
به یقین، ورود نظام حقوقی اسلامی به عنوان یکی از نظام های حقوقی معاصر به عرصه بین المللی که خود حاکی از کامل بودن آن است، مرهون مطالعات علمی اندیشمندان مسلمان و غیر مسلمان اسلام شناس است که در رأس آن مطالعات باید «قرآن پژوهی» را قرار داد.
مسلماً حقوق موضوعه در طول تاریخ در هر جامعه ای، حتی جامعه بین المللی ثابت و لا تغییر نبوده و همراه با یک سلسله متغیرها، تغییر و تحول یافته است، اما این متغیرها نتوانسته برخی از هنجارهای زیربنایی را دچار تغییر گرده و حتی متزلزل سازد. هنجارهایی که خود قاعده سازند و در بسیاری از موارد، زمان و مکان نمی شناسند، مسلماً اصول کلی حقوقی مشترک میان نظام های حقوقی در زمره این هنجارها هستند.
فرضاً چگونه می توان اصولی چون «اصل جبران خسارات ناروا» یا «اصل حسن نیت» یا «اصل وفای به عهد» یا «اصل نسبی بودن قراردادها» را منتسب به یک مکتب خاص یا یک نظام حقوقی خاص و یا حتی یک دوره و زمان خاص دانست. این هنجارها متعلق به حقوق یک کشور یا کشورها و یا حتی حقوق بین الملل نمی باشند. اینها متعلق به جامعه بشری هستند.
به واقع، اصول و قواعد زیربنایی قرآن کریم نیز در زمره این هنجارها قرار دارند که حتی آگاهانه یا ناآگاهانه در نظام های حقوقی معاصر جای گرفته اند و جامعه بشری بهره های فراوانی از آنها برده است.
حقوق بین الملل نیز بنا به مقتضیات زمانی، یعنی حقوق بین الملل کلاسیک یا حقوق بین الملل معاصر، مستقیم یا غیر مستقیم متأثر از کلیه دیدگاههای نظری و دینی و غیر دینی در مسائل بین المللی و جهانی بوده، تا بدانجا که امروزه بخشی از مطالعات حقوقی بین المللی، اختصاص به مطالعه در زمینه تأثیر مذاهب و ادیان در حقوق بین الملل دارد.
هدف از ارائه مقاله ای که امروز خدمتتان ارائه گردید، در اساس پی بردن به تأثیرات متقابل حقوق بین الملل و اسلام، به ویژه قرآن کریم است.
جلوه های گوناگونی از اصول و قواعد زیربنایی حقوق بین الملل که در قرآن کریم مورد بررسی قرار گرفت، در واقع همان هنجارهای قرآنی است که امروزه تنها به مسلمانان اختصاص ندارد، بلکه حق بهره مندی از آنها به جامعه بشری تعلق دارد، به شرط آنکه جامعه بشری از عقلانیت کامل انسانی- الهی برخوردار باشد و تعصبات قومی، نژادی و امثال آنها را از خود دور سازد.
به امید آن روز
ایران اولین کشور مسلمان آسیایی بود که در سال 1919 وارد جامعه ملل شد. این کشورهای غیر غربی، هیچ کدام نقش اساسی و مهمی در شکل گیری حقوق بین الملل نداشتند، چرا که اساساً برخی از آنها مثل امپراتوری های چین و ژاپن، تا مدتها هیچ گونه رابطه ای با دنیای خارج نداشتند. البته به تدریج با روی کارآمدن حکومت های مردمی و استقلال سرزمین های مستعمره، حقوق بین الملل مفهوم واقعی خود را پیدا کرد.
بنابراین، در عصر ظهور اسلام، یعنی اواخر قرن ششم میلادی، اساساً در دنیای حقوق بین الملل به معنای امروزی کلمه وجود نداشت تا بتوان آن را در آینه قرآن کریم ملاحظه نمود. اما از آنجا که این کتاب الهی خاص یک عصر و زمان نیست و در همه اعصار و قرون قابلیت اعمال و اجرا دارد، لذا می توان حقوق بین الملل معاصر را در بردارنده ی مباحث دین شناسی، معرفت شناسی، اخلاق شناسی، علم شناسی، روان شناسی، تاریخ شناسی، جامعه شناسی، سیاست شناسی، ادبیات و لغت شناسی و بالاخره حقوق شناسی است.
ضرورت این گونه شناخت های بنیادین برای همه انسانهاست، منصرف از آیین و مذهب و مرامی که دارند. البته در این دایره المعارف جهانی، یک سلسله اوامر و نواهی خاص نیز وجود دارند که مخاطب آنها مسلمانان هستند.
این اوامر و نواهی را از نظر فقهی، آیات الاحکام می نامند.
آیات الاحکام مشتمل بر دو دسته قواعد است. یکی احکام عبادی و دیگری احکام اجتماعی لازم الاتباع که همان حقوق موضوعه به معنی امروزی می باشد.
مجموعه آیات الاحکام حدود 500 آیه است که بخشی از آنها (حدود 200 آیه)، به نوعی مرتبط با موضوعات حقوق بین الملل است.
البته باید متذکر نیز شد که با توجه به اصول و اهداف حقوق بین الملل معاصر، تعدادی از آیات دیگر به جز آیات الاحکام نیز به نوعی مرتبط با موضوعات حقوق بین الملل هستند. اما تجلی اصول و قواعد اساسی و زیربنایی حقوق بین الملل معاصر در قران کریم:
1-اصل صلح و آرامش، اسلام دین سلم و صلح است.
«یا ایها الذین امنوا ادخلوا فی السلم کافه» (بقره 208)(همانا ای کسانی که ایمان آورده اید همگی از در صلح در آیید).
«و ان جنحوا للسّلم فاجنح» (انفال 62)
(و اگر به صلح روی آورند، پس تو نیز بدان روی آور).
2- استقبال از پیشنهاد صلح دشمن
«... و القوا الیکم السلم فما جعل الله علیکم علیهم سبیلاً» (نساء 90)(و اگر پیشنهاد صلح کردند، خداوند به شما اجازه نمی دهد که معترض آنان شوید).
به بیان دیگر، اگر دشمن از پیکار با شما کناره گیری کند و پیشنهاد صلح نمایند، خداوند به شما اجازه تعرض نسبت به آنها را نمی دهد و موظفید دستی را که به منظور صلح به سوی شما دراز شده بفشارید.
نکته قابل توجه اینکه قرآن در این آیه و چندین آیه دیگر، پیشنهاد صلح را با تعبیر القاء سلام (افکندن صلح) ذکر کرده است که ممکن است اشاره به این مطلب باشد که طرفین مخاصمه، پیش از آنکه صلح کنند، معمولاً از هم فاصله می گیرند و حتی پیشنهاد صلح را با احتیاط طرح می کنند، گویی دور از هم ایستاده اند و این پیشنهاد را به سوی هم پرتاب می نمایند.
3- اهداف جنگ در اسلام
جنگ در اسلام هیچ گاه به عنوان یک «ارزش» تلقی نمی شود بلکه از این نظر که مایه ی ویرانی و کشتار انسانها و نیروها و امکانات می شود یک «ضد ارزش» محسوب می شود، لذا در بعضی از آیات در ردیف عذاب های الهی قرار گرفته. در سوره انعام آیه 65، جنگ چیزی در ردیف «صاعقه» و «زلزله» و بلاهای زمینی و آسمانی شمرده شده است. و به همین دلیل در اسلام تا آنجا که امکان دارد از جنگ پرهیز می شود. جهاد تدافعی و جهاد آزادی بخش تحت شرایطی مجاز، بلکه واجب است.4- اصل دفاع مشروع و عدم تجاوز
«و قاتلوا فی سبیل الله الّذین یقاتلونکم و لا تعتدوا» (بقره 190)(با کسانی که با شما می جنگند، بجنگید، ولی تجاوز نکنید).
5- اصل امنیت
«ثم انزل علیکم من بعد الغمّ امنه نعاساً..» (آل عمران 154)(آنگاه که خداوند پس از یک اندوه جانکاه بر شما امنیت نازل کرد).
6- اصل همزیستی مسالمت آمیز
«لا اکراه فی الدین» (بقره 256)یا
«فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر» (کهف 29)
(حال هر که می خواهد ایمان آورد و هر کدام می خواهد کفر ورزد).
7- اصل وفای به عهد
«اوفوا بالعقود» (مائده 1)«و اوفو بالعهد» (اسراء 34)
8- اصل فیصله ی مسالمت آمیز اختلافات
«... و تصلحوا بین النّاس...» (بقره 224)(و میان مردم صلح و سازش برقرار کنید) یا
«... اصلاح بین النّاس....» (نساء 114)
ایجاد آشتی و سازش میان مردم
9- اصل رجوع به داوری
«و اذا حکمتم بین النّاس ان تحکموا بالعدل» (نساء 58)(هرگاه میان مردم داوری می کنید با عدالت داوری کنید).
10- اصل عدالت و نضت
«و امرت لاعدل بینکم...» (شورا 15)[پیامبر می فرماید] دستور یافته ام که در میان شما عدالت برقرار کنم.
«... یأمر بالعدل...» (نحل 76)
دعوت به اجرای عدالت (یأمر فعل مضارع است و معنی استمرار را می رساند) یک برنامه مستمر و همیشگی است.
11- اصل عدم مداخله
«لکم دینکم ولی دین» (کافرون 6)(دین شما برای خودتان و من نیز دین خود را دارم.)
12- اصل مداخله بشر دوستانه
«و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الّرجال و النّساء و الولدان الذّین یقولون ربّنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها..» (نساء 75)(شما را چه شده که در راه خدا جهاد نمی کنید و (در راه نجات) ناتوان، از مردان و زنان و فرزندانی که می گویند ای پروردگار ما را از این شهری که مردمش ستمکارند رهایی بخش).
13- اصل احترام و رعایت حقوق بشر
«انّی جاعل فی الارض خلیفه...) (بقره 30)(من گمارنده جانشینی در روی زمینم).
«.. فطره الله الّتی فطر النّاس علیها...» (روم 30)
(این فطرت الهی است که مردمان را بر وفق آن آفرینده است).
«و لقد کرمّنا بنی آدم» (اسراء 70)
(خداوند بنی آدم را گرامی داشته است).
(ما بنی آدم را گرامی داشتیم).
بنی آدم معمولاً در قرآن عنوانی است برای انسان ها توأم با مدح و ستایش و احترام، در حالی که کلمه انسان با صفاتی همانند «ظلوم»، «جهول»، «ضعیف» و امثالهم توصیه شده است. در مجموع بنی آدم به انسان تربیت یافته اشاره دارد.
14- اصل برابری انسان ها
«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم» (حجرات 13)(ما شما را از مردمی و زنی آفریدیم و از شما ملتها و گروهها پدید آوردیم تا همدیگر را باز شناسید).
15- حقوق اقلیت های مذهبی
«و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن الا الذین ظلموا...» (عنکبوت 46)(با اهل کتاب جدال و خصومت نکنید، مگر به طریقی که آن نیکوتر است، جز با کسانی از آنها که ستم کردند...)
16- اصل شناسایی دولت ها و ملت های بیگانه
«یا ایّها الناس انّا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا..» (حجرات 13)(ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و از شما ملتها و گروهها پدید آوردیم تا همدیگر را باز شناسید).
17- اصل مشارکت و تعاون در مسائل بین المللی
«تعاونوا علی البّر و التّقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان» (مائده 2)(براساس نیکی و تقوا همکاری و همیاری نمایید و بر محور گناه و تجاوز تعاون و مشارکت نکنید.)
18- اصل رعایت اعتدال در جنگ
«و قاتلوا فی سبیل الله یقاتلونکم و لا تعتدوا انّ الله یحب المعتدین» (بقره 190)(در راه خدا با کسانی بجنگید که با شما می جنگند و راه اعتدال پیشه کنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی دارد).
صاحب المیزان: نباید از آنچه در جهاد، مشروع است تجاوز کرد و در نتیجه زنان و کودکان و سالخوردگان ضعیف (غیر نظامیان) را کشت.
19- اصل رفتار انسانی با اسیران و مجروحان جنگی
ترجمه آیه 4 سوره محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)«چون کافران را در جنگ یافتند باید گردن زنید تا سخت در هم کوفته، سپس اسیران محکم ببینید. آنگاه یا منت نهید و آزادشان کنید و یا فدیه ستایند و رهایشان سازند تا اهل حرب سلاح های خود را بر زمین گذارند. حکم این است و اگر خدا بخواهد از آنان انتقام کشد، لیکن می خواهد برخی از شما را به برخی بیازماید و کسانی که در راه خدا کسته شدند اعمال آنها گم نمی شود».
در شرح و تفسیر این آیه آمده است که اولاً در حین مخاصمه، و در حالی که نیروهای نظامی دشمن به عملیات نظامی مبادرت می ورزد، کشتار نظامیان دشمن مجاز است تا مرحله پایان جنگ، اما اگر در حین مخاصمه، دشمن امان خواهد یابد به او امان داده شود و اسارت در این مرحله معنی پیدا می کند و یا پس از پایان مخاصمه و پیروزی نیروی خودی، نظامیان دشمن اسیر تلقی می گردند و جان آنان مصون از تعرض است. در این جا خداوند می فرماید یا بر آنان منت نهاید و آزادشان کنید (آزادی بدون قید و شرط) یا در مقابل دریافت غرامت آزادیشان سازید (آزادی مشروط). اقدامات قهری و نظامی علیه دشمن تا آنجا باید ادامه پیدا کند که دشمن سلاح های خود را بر زمین گذارده و تسلیم شود. سپس می فرماید «حکم» این است، یعنی دستور الهی جز این نیست و اگر مسلمانان درصدد انتقام کشیدن از دشمن هستند، این کار شدیداً نهی شده و می فرماید اگر خدا بخواهد خود این کار را انجام می دهد. شما ای مسلمانان بدانید کسانی که در راه خدا کشته می شوند، شهید راه حق هستند و اعمال آنها هیچ گاه نادیده گرفته نمی شود.
رفتار انسانی بر اسیران و مجروحان جنگی تا آنجاست که در قرآن کریم در آیه دیگری (الانسان یا دهر آیه 8) می فرماید که باید به نحو احسن و انسانی و با کمال احترام با اسیران رفتار شود: یطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و اسیرا. (و غذای خود را برای دوستی او به مسکین و یتیم و اسیر می دهند).
نتیجه گیری
حقوق بین الملل در اساس دو وجه دارد. یکی حقوق بین الملل کلاسیک و دیگری حقوق بین الملل جدید. حقوق بین الملل کلاسیک ریشه در دوران باستان، قرون وسطی دارد و به ویژه در این قرون، تحت تأثیر حقوق کلیسایی می باشد و حتی خاستگاه حقوق بین الملل کلاسیک را می توان در عصر جدید تا اوایل قرن بیستم ملاحظه نمود. حقوق بین الملل و ستفالیایی محصول 1648، اوج تکامل حقوق بین الملل کلاسیک است.به تدریج با تأسیس جامعه ملل در 1919 و معمول شدن اصول و قواعدی چون منع توسل به زور و تحریم جنگ، اصل فیصله مسالمت آمیز اختلافات بین المللی و تأسیس سازمان های بین المللی و ورود کشورهای جدید به جامعه بین المللی و مشارکت فعالانه آنها در شکل گیری قواعد جدید و به ویژه، تصویب منشور ملل متحد و تأسیس سازمان ملل و تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در 1948، حقوق بین الملل جدید شکل گرفت.
حقوق بین الملل جدید از یک سو متأثر از نگرش های وستیفالیایی و مبتنی بر ارائه تابعان فعال حقوق بین الملل، مخصوصاً کشورهاست که عمدتاً و در اساس به صورت معاهدات بین المللی خودنمایی می کند و از سوی دیگر، حقوق بین المللی است که به دور از دیدگاه های وستفالیایی و خارج از اراده ها بود و به شکل قواعد عام، از جمله قواعد عرفی، اصول کلی حقوقی، تعهدات ارگا امنس یا عام الشمول و بالاخره قواعده ی آمره جلوه گر می باشد.
اما قرآن کریم، کتاب آسمانی مسلمانان که همزمان با ظهور اسلام در حدود یک صد سال پس از ورود به قرون وسطی تکوین یافت، متضمن ایاتی ابدی و سرمدی است که مخاطبانش در بسیاری از موارد، کلیه ابناء بشری، اعم از مسلمانان و غیر مسلمان، زن و مرد، سیاه و سفید و به طور کلی فارغ از قیود مادی و قراردادی هستند. کاربرد واژگانی همچون «یا ایها الناس» یا «بنی آدم» در این کتاب مقدس، مثبت این ادعاست.
حال چنانچه قرآن کریم را از منظر حقوقی مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم، پی خواهیم برد که تنها نمی توان به آیات الاحکام، آن هم بخشی از آن که خارج از احکام عبادی است، اکتفا نمود بلکه بسیاری از آیات دیگر نیز به نوعی جبنه حقوقی دارند.
در مجموع، آیات حقوقی قرآن کریم از یک جهت جنبه امضایی دارند، یعنی مؤید دیدگاه های نظری و قواعد و احکام لازم الاتباع پیشینیان اند و از سوی دیگر، جنبه تأسیسی دارند، یعنی متضمن نوآوری و خلق دیدگاهها، اصول و قواعد جدید هستند.
بنابراین، نباید این نکته را از ذهن دور داشت که فرضاً قاعده «اوفو بالعقود» در قرآن کریم ریشه در قاعده (Pacta Sunt Servanda) در حقوق رومی دوران باستان دارد.
گسترش اسلام تا قلب اروپا و آفریقا، بالمال قرآن کریم را نیز با خود به آن مناطق برد و علاوه بر تازه مسلمانان آن دیارها، غیر مسلمانان اهل تحقیق و تتبع را نیز به مطالعه عمیق آن سوق داد. برخی از این دست غیر مسلمانان، هنگامی که کلام قرائنی را کلام الهی تشخیص دادند، به اسلام گرویدند و همگی با دسته ای دیگر که حداقل به علمی- فلسفی بودن این کتاب اطمینان یافتند، راه «قرآن پژوهی» را پیشه کردند.
چه بسیارند محققان اسلام شناس در سطح بین المللی که به رغم نگرویدن به اسلام و مسلمان نشدن، بیش از بسیاری از مسلمانان زاده، به اسلام و مسلمین خدمت کرده اند.
به یقین، ورود نظام حقوقی اسلامی به عنوان یکی از نظام های حقوقی معاصر به عرصه بین المللی که خود حاکی از کامل بودن آن است، مرهون مطالعات علمی اندیشمندان مسلمان و غیر مسلمان اسلام شناس است که در رأس آن مطالعات باید «قرآن پژوهی» را قرار داد.
مسلماً حقوق موضوعه در طول تاریخ در هر جامعه ای، حتی جامعه بین المللی ثابت و لا تغییر نبوده و همراه با یک سلسله متغیرها، تغییر و تحول یافته است، اما این متغیرها نتوانسته برخی از هنجارهای زیربنایی را دچار تغییر گرده و حتی متزلزل سازد. هنجارهایی که خود قاعده سازند و در بسیاری از موارد، زمان و مکان نمی شناسند، مسلماً اصول کلی حقوقی مشترک میان نظام های حقوقی در زمره این هنجارها هستند.
فرضاً چگونه می توان اصولی چون «اصل جبران خسارات ناروا» یا «اصل حسن نیت» یا «اصل وفای به عهد» یا «اصل نسبی بودن قراردادها» را منتسب به یک مکتب خاص یا یک نظام حقوقی خاص و یا حتی یک دوره و زمان خاص دانست. این هنجارها متعلق به حقوق یک کشور یا کشورها و یا حتی حقوق بین الملل نمی باشند. اینها متعلق به جامعه بشری هستند.
به واقع، اصول و قواعد زیربنایی قرآن کریم نیز در زمره این هنجارها قرار دارند که حتی آگاهانه یا ناآگاهانه در نظام های حقوقی معاصر جای گرفته اند و جامعه بشری بهره های فراوانی از آنها برده است.
حقوق بین الملل نیز بنا به مقتضیات زمانی، یعنی حقوق بین الملل کلاسیک یا حقوق بین الملل معاصر، مستقیم یا غیر مستقیم متأثر از کلیه دیدگاههای نظری و دینی و غیر دینی در مسائل بین المللی و جهانی بوده، تا بدانجا که امروزه بخشی از مطالعات حقوقی بین المللی، اختصاص به مطالعه در زمینه تأثیر مذاهب و ادیان در حقوق بین الملل دارد.
هدف از ارائه مقاله ای که امروز خدمتتان ارائه گردید، در اساس پی بردن به تأثیرات متقابل حقوق بین الملل و اسلام، به ویژه قرآن کریم است.
جلوه های گوناگونی از اصول و قواعد زیربنایی حقوق بین الملل که در قرآن کریم مورد بررسی قرار گرفت، در واقع همان هنجارهای قرآنی است که امروزه تنها به مسلمانان اختصاص ندارد، بلکه حق بهره مندی از آنها به جامعه بشری تعلق دارد، به شرط آنکه جامعه بشری از عقلانیت کامل انسانی- الهی برخوردار باشد و تعصبات قومی، نژادی و امثال آنها را از خود دور سازد.
به امید آن روز
پی نوشت ها :
1- استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی.
منبع: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه؛ (1387)، قرآن و حقوق(2) (مجموعه مقالات)، تهران، مؤسسه نشرشهر، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}